با سلام به کارآفرینان ساکن قزوین .
برای معرفی هنر و حرفه خود میتوانید با ما تماس بگیرید تا در سایت قزوین بازار محصولات شما به نمایش گذاشته شود .با تشکر
خب دوستان ،در پست قبل در مورد سبک مینیمال یا همان ساده گرایی مطالبی گفته شد. نفوذ اندیشه های مینیمالیسم در صنعت مد و لباس سریع اتفاق افتاد و جالب اینکه افراد مشهور زیادی از این استایل استقبال کردند. افرادی مثل : بیل گیتس، وارن بافت، مارک زاکربرگ، استیو جابز و مریم میرزاخانی. علت استقبال واضح و روشن بود، این استایل وقت گیر و گیج کننده نیست. احتیاجی به ست کردن رنگ و مدل لباس ها و زیورآلات ندارد، چون رنگ های مورد استفاده در طراحی و تولید بیشتر خنثی و در یک طیف رنگی قرار می گیرند. مثلا طیف قهوهایی، از رنگ تیره شروع و به رنگ بژ ختم می شود. طوسی، نقره ایی، سفید و سیاه بیشترین طرفدار را در استایل مینیمال دارد. زیورآلات، زنجیرهای نازک و آویز کوچک دارند، انگشترها ساده و بی نگین هستند و یا حداقل نگین های ریزی دارند. بطور خلاصه برای افرادی که مسئولیت کاری زیادی دارند، مثل : محققان، اساتید دانشگاه، صاحبان صنایع بزرگ بهترین انتخاب است. بین مردم عادی نیز سبک مینیمال محبوب است،زیرا در کمترین زمان ممکن برای بیرون رفتن آماده می شوند و وقت زیادی را صرف انتخاب لباس و ست کردن آن ها نمی کنند.
نکته مهم در مورد سبک مینیمال این است که با وجود تفکر ساده گرایی، بسیار شیک، جذاب و راحت است. طراحان جواهرات و لباس های مینیمال تمامی مراحل تحقیق و تولید را انجام می دهند تا ساده ترین و شیک ترین محصولات را روانه بازار کنند.
نظر شما در مورد این سبک چیست؟ آیا از طرفداران آن هستید اگر بله، تجربه خودتان را با ما به اشتراک بگذارید.
مینیمالیسم
در اوایل قرن بیست جنبش هنری مینیمالیسم در روسیه به وجود آمد.این رویکرد نو در هنر مانند بقیه رویکردهای هنری، وارد عرصه های دیگری مانند : داستاننویسی ،فیلمسازی ،طراحی لباس و طراحی جواهرات نیز نفوذ کرد.
به طور کلی اساس مینیمالیسم بر پایه حذف زواید،اشکال هندسی،ساده سازی و رساندن مفهوم به صورت مستقیم شکل گرفت. در صنعت جواهرسازی، طرح های پیچیده سادهسازی شد. طراحان نوگرا از خطوط ساده و اشکال هندسی برای طراحی زیورآلات استفاده کردند و نمونههای جدید دیگر اشکال هندسی پرپیچ و خم و به اصطلاح پرکار نبودند.بعضی از گوشوارهها و گردنبندها نگین نداشتند و یا سنگهای سبک وزن روی آنها سوار میشدند.
یکی ازطراحان مطرح و نوگرای این حوزه خانم کووا از کشور روسیه می باشد.خانم کووا، طراحی های خود را چالشی رادیکال و نوگرا در مقابل مدلهای قدیمی می داند.او طرحهای خود را برخلاف طراحیهای پرکار دورههای قبل،جوان پسند ،پویا و قابل استفاده در همه جا می داند.می گوید طرح هایش خطوط موازی و متناسب هستند و برخلاف طرحهای غیر مینیمال پر از سنگ و نگین های جواهری نیستند.
این مطلب ادامه دارد.....
لطفا نظر خود را بنویسید.
1. غرور مانع یادگیری
غرور مانع اصلی یادگیری است. شما حتما این ضرب المثل ایرانی را شنیده اید " پرسیدن عیب نیست ندانستن عیب است" اما خودتان قضاوت کنید چند بار به خاطر حفظ غرورمان از سوال کردن طفره رفته ایم.
اغلب کسانی که در رشته های مختلف علمی به پیشرفت رسیده اند کسانی اند که از پرسیدن نمی ترسیدند.
2. تعصب مانع نوآوری
هیچ چیز در دنیا بیشتر از تعصب مانع نوآوری و پیشرفت نوع بشر نشده است. به خیلی چیزها چنگ می زنیم و تعصب داریم اما نمی دانیم چرا. اگر در مورد خیلی از باور ها و روش های زندگی مان فکر کنیم فلسفه خاصی برایش نداریم درحالیکه شاید هر روز اجرایش کنیم.
هرکسی که توانسته زیان های جبران ناپذیر تعصب بیجا را در زندگی اش کشف کند درهای تازه ای به رویش باز شده و دنیا را از منظر جدیدی دیده است.
ادامه مطلب ...
هرساله در اواخر تابستان و اوایل پاییز میوه های سماق بر درختان جنگلی می رسند و اهالی روستاهای نارنده قزوین طی جشنی به نام جشن برداشت سماق میوه رسیده درختچه را چیده و پس از خشک کردن، آنها را آسیاب کرده و علاوه بر مصرف خوراکی و دارویی در رنگرزی نیز استفاده می کنند. سماق قرمز بیشتر در منطقه ارسباران رشد میکند و چون پوسته بیشتری دارد، رنگ آن روشنتر و مرغوبتر است؛ سماقهای نواحی دیگر تیرهتر بوده و مرغوبیت پایینتری دارند.
همچنین در صورتی که دانه گیاه را از آن جدا و پودر کنند رنگ سماق تیرهتر شده و مرغوبیت آن کاهش مییابد، اما اگر پوسته روییاش جدا و پودر شود رنگ آن روشنتر شده و مرغوبتر خواهد بود.
ایرانیان باستان، رفته رفته در صنعت ریسندگی و بافندگی چیرگی یافتند، به گونه ای که در روزگار پیشدادیان و پیش از آنها به پارچه بافی دست یافته و پارچه های رنگارنگ و زیبایی می بافتند ( در مرز 12000 سال پیش). در روزگار مادها این صنعت پرارزش، خود دانشی را برپا می کرده است، زیرا در روزگار مادها، پارچه و پوشش های گوناگون علفی، پوستی و پشمی، چه از دیدگاه جنس و مواد نخستین آن و چه از دیدگاه رنگ آمیزی و نقش و نگار، دریافت و طرح پدیدار بوده است.
مادها در بافندگی پشم، کتان و دیگر
الیاف گیاهی را به کار برده و از پشم علاوه بر ریسندگی و ساختن نخ و پارچه
های پشمی به وسیله مالیدن آن، نمدهایی بسیار خوب می ساختند و از نمد گونه
های تن پوش، از جمله کلاه درست می کنند.
هرودت
از تن پوش های مادی چنین یاد می کند و می گوید: «کلاهی نمدین که خوب
مالیده بودند و آن را (تیار) می گفتند، بر سر، قبایی آستین دار رنگارنگ در
بر، زرهی که چنبره های آهنین آن به فلس های ماهی همانند بود بر تن، شلواری
که ساق پاها را می پوشانید در پا ...»
ساختن نمد به روشی که هنوز در ایران ساخته می شود، پیشینه ای بس دیرینه دارد و از روزگاران بسیار دور، این فن در ایران باستان رواج داشته است تا در روزگار مادها، که علاوه بر سود جستن از نمد، برای ساختن کلاه، فرش و پوشش های دیگر از آن بهره ور می شدند و به ویژه در ساختن زین اسب، از آن سود می جستند.
از شکل و ساختمان ابزار و وسایل پارچه بافی در ایران باستان که پدیدار بوده، افسوس که نمونه ای از آنها به دست نیامده است، ولی از گونه های لباس مادها و هخامنشیان و ساسانیان که در نقش های تخت جمشید و کرانه های دیگر دیده شده، این گفتار آشکار می گردد که صنعت پارچه بافی در یاران باستان راه های پیشرفت خود را می پیموده است، به گونه ای که اندک اندک به گوناگونی رنگ ها و گونه های بافت پارچه افزوده شده و پارچه های گوناگون، خشن و نرم و نیز ابریشمی بافته می شده است، تن پوش های گوناگون که جایگاهداران و کارگزاران بزرگ می پوشیدند، نمودار پیشرفت و گسترش این صنعت می باشد.
این سیر پیشرفت در صنعت بافندگی و پارچه بافی نشانگر آن است که ایرانیان دانش و آگاهی های خویش را در بافندگی، رفته رفته به فرزندان خویش می آموختند و آن اندازه پیشرفت کرده بودند که گونه هایی از این پارچه ها را به انگیزه بسیار خوب بودن و زیبایی ویژه به خود، در کشورهای همسایه و سرزمین های دیگر، خریداران بسیار داشته است.
ایرانیان در روزگار باستان، بیشتر پارچه های مورد نیاز خانواده را در خانه می ساختند، پس هر خانواده در خانه خود، ابزار و دستگاه ریسندگی و بافندگی داشته و زنان همه گروه ها، پوشاک مورد نیاز خانواده را خود تهیه می کردند و کمتر زنی بوده است که از ریسندگی و بافندگی سررشته نداشته باشد.
امروزه هم در شهرستان و دیه ها و روستاهای ایران، خانواده ها، از راه صنایع دستی ساده به بافتن گونه های پارچه و فرش با روش باستان سرگرم هستند. در ایران باستان، دانش فنون بافندگی و دوزندگی علاوه بر کنار کردن نیازمندی های خانواده، جزو شخصیت زن ایرانی بوده است و زنان خانواده های بزرگان نیز گرچه به آن نیازی نداشتند، برای سرگرمی و هنرنمایی و ابراز دلبستگی به شوهر و فرزندان، دوزندگی و بافندگی را از همان خردسالی فرا می گرفتند، تا آنجا که ملکه آمیس تریس زن خشایارشا هم، با این که از همان آغاز کودکی و فراگیری بافندگی که شاید نیازی هم به آن نداشته، از دیدگاه نشان دادن ذوق و نشانه کمال برای این آهنگ که بانویی با شخصیت و هنرمند است، به آن دست برده بود و برای شاه نیز با دست خود، پارچه بافته و لباس می دوخته است، آیا می توان گمان کرد، کردار ملکه ها وزنان باشخصیت ایران قدیم برای بانوان ایرانی سرمشق نبوده و زنان برای پیروی از کارهای آمیس تریس ها و همچشمی در ابراز هنرمندی و وانمود نمودن به کدبانویی، کوشش در بافندگی نداشته اند؟ صنعت پارچه بافی از روزگار هخامنشیان وارد دوران تازه ای می شود، بدین معنی که پارچه های ظریف و گرانبهایی که در ساختن و بافتن آنها، پایانه هنر و ذوق را به کار می برده اند، ساخته می شد.