قزوین بازار

خبر‌های مربوط به دنیای مد .معرفی هنر‌های دستی و زیورآلات

قزوین بازار

خبر‌های مربوط به دنیای مد .معرفی هنر‌های دستی و زیورآلات

مهاجران استرالیا

صحبت در مورد اینکه بومیان چه کسانی بودند و چی شد که بریتانیا استرالیارو گرفت بیشتر موضوع تاریخ هست تا زبان،یه نکته رو کوتاه میگم و میگذریم.بریتانیا از خاک استرالیا بعنوان یه زندان بزرگ استفاده کرد ومجرمان و افراد خلافکارو تبعید کرد به این جزیره.این طیف شامل ایرلندی ها،ولزی ها،اسکاتلندی ها ومردمان جنوب شرقی انگلیس بود. بعدها مهاجران دیگری از اروپا و آسیا برای استخراج طلا روانه استرالیا شدند . خب بریم سر تاریخ زبان این کشور.زبان انگلیسی استرالیا اینطور پا گرفت که اولین نسل از فرزندان تبعیدی ها و مهاجران به دنیا اومدن.این نسل که زمینه زبان های ولزی،اسکاتلندی و انگلیسی و.. داشتند با هم در یک اجتماع زندگی کردند و بعد از مدتی یه گونه متفاوت از انگلیسی شکل گرفت و کم کم تعدادشون زیاد شد و به جایی رسید که گونه جدیدی از زبان انگلیسی در استرالیا غالب شد.علاوه بر این زبان بومیان هم بی تاثیر نبود.بسیاری از کلمات رایج ریشه در زبان بومیان این کشور دارد.مث چی؟؟ مثل کانبرا پایتخت استرالیا.این کلمه به معنی" محل ملاقات" هست.خب دیگه بیشتر ازین وارد جزییات تاریخی نمیشیم.

مراسم جشن برداشت سماق در قزوین

سماق

هرساله در اواخر تابستان و اوایل پاییز میوه های سماق بر درختان جنگلی می رسند و اهالی روستاهای نارنده قزوین طی جشنی به نام جشن برداشت سماق میوه رسیده درختچه را چیده و پس از خشک کردن، آنها را آسیاب کرده و علاوه بر مصرف خوراکی و دارویی در رنگرزی نیز استفاده می کنند. سماق قرمز بیشتر در منطقه ارسباران رشد می‌کند و چون پوسته بیشتری دارد، رنگ آن روشن‌تر و مرغوب‌تر است؛ سماق‌های نواحی دیگر تیره‌تر بوده و مرغوبیت پایین‌تری دارند.

 

همچنین در صورتی که دانه گیاه را از آن جدا و پودر کنند رنگ سماق تیره‌تر شده و مرغوبیت آن کاهش می‌یابد، اما اگر پوسته رویی‌اش جدا و پودر شود رنگ آن روشن‌تر شده و مرغوب‌تر خواهد بود.

هنر تاریخی ریسندگی در ایران

در فلات ایران همراه با دیرینه ترین نشان های زندگی بشر، نشانه ها و ابزارهایی از فن بافندگی به دست آمده که می رساند از چندین هزار سال پیش، تیره های ایران باستان، با فن ریسندگی و بافندگی آشنایی داشته اند.
گیرشمن می نویسد: «شمار شایان نگرش، چنبره های دوک که از گل رس یا از سنگ ساخته شده، در سیالک کاشان، نشان آن است که انسان قدیم، مبادی صنعت بافندگی را می شناخته است.»

ایرانیان باستان، رفته رفته در صنعت ریسندگی و بافندگی چیرگی یافتند، به گونه ای که در روزگار پیشدادیان و پیش از آنها به پارچه بافی دست یافته و پارچه های رنگارنگ و زیبایی می بافتند ( در مرز 12000 سال پیش). در روزگار مادها این صنعت پرارزش، خود دانشی را برپا می کرده است، زیرا در روزگار مادها، پارچه و پوشش های گوناگون علفی، پوستی و پشمی، چه از دیدگاه جنس و مواد نخستین آن و چه از دیدگاه رنگ آمیزی و نقش و نگار، دریافت و طرح پدیدار بوده است.

مادها در بافندگی پشم، کتان و دیگر الیاف گیاهی را به کار برده و از پشم علاوه بر ریسندگی و ساختن نخ و پارچه های پشمی به وسیله مالیدن آن، نمدهایی بسیار خوب می ساختند و از نمد گونه های تن پوش، از جمله کلاه درست می کنند.
هرودت از تن پوش های مادی چنین یاد می کند و می گوید: «کلاهی نمدین که خوب مالیده بودند و آن را (تیار) می گفتند، بر سر، قبایی آستین دار رنگارنگ در بر، زرهی که چنبره های آهنین آن به فلس های ماهی همانند بود بر تن، شلواری که ساق پاها را می پوشانید در پا ...»

ساختن نمد به روشی که هنوز در ایران ساخته می شود، پیشینه ای بس دیرینه دارد و از روزگاران بسیار دور، این فن در ایران باستان رواج داشته است تا در روزگار مادها، که علاوه بر سود جستن از نمد، برای ساختن کلاه، فرش و پوشش های دیگر از آن بهره ور می شدند و به ویژه در ساختن زین اسب، از آن سود می جستند.

از شکل و ساختمان ابزار و وسایل پارچه بافی در ایران باستان که پدیدار بوده، افسوس که نمونه ای از آنها به دست نیامده است، ولی از گونه های لباس مادها و هخامنشیان و ساسانیان که در نقش های تخت جمشید و کرانه های دیگر دیده شده، این گفتار آشکار می گردد که صنعت پارچه بافی در یاران باستان راه های پیشرفت خود را می پیموده است، به گونه ای که اندک اندک به گوناگونی رنگ ها و گونه های بافت پارچه افزوده شده و پارچه های گوناگون، خشن و نرم و نیز ابریشمی بافته می شده است، تن پوش های گوناگون که جایگاهداران و کارگزاران بزرگ می پوشیدند، نمودار پیشرفت و گسترش این صنعت می باشد.

این سیر پیشرفت در صنعت بافندگی و پارچه بافی نشانگر آن است که ایرانیان دانش و آگاهی های خویش را در بافندگی، رفته رفته به فرزندان خویش می آموختند و آن اندازه پیشرفت کرده بودند که گونه هایی از این پارچه ها را به انگیزه بسیار خوب بودن و زیبایی ویژه به خود، در کشورهای همسایه و سرزمین های دیگر، خریداران بسیار داشته است.

ایرانیان در روزگار باستان، بیشتر پارچه های مورد نیاز خانواده را در خانه می ساختند، پس هر خانواده در خانه خود، ابزار و دستگاه ریسندگی و بافندگی داشته و زنان همه گروه ها، پوشاک مورد نیاز خانواده را خود تهیه می کردند و کمتر زنی بوده است که از ریسندگی و بافندگی سررشته نداشته باشد.

امروزه هم در شهرستان و دیه ها و روستاهای ایران، خانواده ها، از راه صنایع دستی ساده به بافتن گونه های پارچه و فرش با روش باستان سرگرم هستند. در ایران باستان، دانش فنون بافندگی و دوزندگی علاوه بر کنار کردن نیازمندی های خانواده، جزو شخصیت زن ایرانی بوده است و زنان خانواده های بزرگان نیز گرچه به آن نیازی نداشتند، برای سرگرمی و هنرنمایی و ابراز دلبستگی به شوهر و فرزندان، دوزندگی و بافندگی را از همان خردسالی فرا می گرفتند، تا آنجا که ملکه آمیس تریس زن خشایارشا هم، با این که از همان آغاز کودکی و فراگیری بافندگی که شاید نیازی هم به آن نداشته، از دیدگاه نشان دادن ذوق و نشانه کمال برای این آهنگ که بانویی با شخصیت و هنرمند است، به آن دست برده بود و برای شاه نیز با دست خود، پارچه بافته و لباس می دوخته است، آیا می توان گمان کرد، کردار ملکه ها وزنان باشخصیت ایران قدیم برای بانوان ایرانی سرمشق نبوده و زنان برای پیروی از کارهای آمیس تریس ها و همچشمی در ابراز هنرمندی و وانمود نمودن به کدبانویی، کوشش در بافندگی نداشته اند؟ صنعت پارچه بافی از روزگار هخامنشیان وارد دوران تازه ای می شود، بدین معنی که پارچه های ظریف و گرانبهایی که در ساختن و بافتن آنها، پایانه هنر و ذوق را به کار می برده اند، ساخته می شد.